100+ متن جواب دندان شکن به بی ادبی

بعضی از جملات، بعضی از متن ها و حکایت ها چنان دندان شکن هستند که دیگر پاسخی برای آن ها نمی توان یافت. از همین رو شاید این نوع از متن ها بتوانند حرف دل شما را به بهترین شکل ممکن انتقال دهد. پس اگر به دنبال چنین موضوعی هستید، حتما و حتما در ادامه متن همراه ما باشید چرا که ما آرشیوی از بهترین مطالب دندان شکن، جملات سنگین و خفن شاخ شکن برای رو کم کنی را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.
حکایتهایی پندآموز و جذاب با مفهومی دندان شکن
بسیاری از بزرگان ادبیات فارسی و حتی جهان حکایتهای بسیار دندان شکنی دارند که مفهوم سنگین و مهمی دارند. در ادامه نگاهی بر این حکایتها خواهیم داشت.
روزی حکیمی از دور میآمد. او وقتی به همسایهاش رسید، همسایهاش گفت: تو را که از دور میدیدم فکر کردم یک خر دارد میآید.
حکیم پاسخ داد: من هم که تو را از دور دیدم فکر کردم که یک آدم دارد میآید.
روزی شخصی به حکیمی گفت: اگر بمیری و آن دنیا بروی و خدا از تو بپرسد که چه برایش آوردهای، چه خواهی گفت؟
حکیم پاسخ داد: وقتی گدا به در خانه ثروتمند میرود، ثروتمند از او نمیپرسد که چه برای من آوردهای، او میپرسد چه میخواهی؟

روزی سقراط در خانه خود نشسته بود که احمقی وارد شد. احمق به سقراط گفت: سقراط تویی؟
سقراط سرش را به نشانه تایید تکان داد.
احمق گفتتو بزرگترین فیلسوفی.
سقراط بعد از شنیدن این حرف گریست.
احمق دلیل را جویا شد.
سقراط گفت: بدبخت من که تو مرا تایید میکنی…
شایعه معروفی است که مریلین مونرو به اینشتین نوشت: «فکرش را بکن اگر ما ازدواج کنیم، بچه هایمان با زیبایی من و نبوغ تو چه محشری می شوند!»
اینشتین پاسخ داد: «ممنون از دست و دلبازی شما خانم. ولی فکرش را بکنید اگر قضیه برعکس شود، چه رسوایی بزرگی خواهد بود!»
از آجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است .
انها که لب گشودند ؛ خورده شدند
انها که لال ماندند ؛ می شکنند.
دندانساز راست میگفت:
پسته لال؛ سکوتش دندان شکن است…
متن سنگین شاخ شکن
داستان جواب دندان شکن بهلول به هارون الرشید
روزي خليفه از بهلول پرسيد :
تا به امروز موجودي احمق تر از خود ديده اي؟
بهلول گفت : نه والله اين نخستين بار است كه ميبینم.
چرچیل وزیر چاق بریتانیا به برناردشو که وزیر لاغری بود گفت هرکس تو را ببیند فکر میکند بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است . برناردشو جواب داد : و هرکس تو را ببیند علت این فقر را میفهمد .
ملا نصرالدین وارد روستایی شد و یکی از اهالی به او گفت ملا من تو را از طریق الاغت میشناسم و ملا جواب داد : اشکالی ندارد چون الاغها یکدیگر را خوب میشناسند
.مردی به زنی گفت تو چقدر زیبا هستی. زن گفت کاش تو هم زیبا میبودی تا همین حرف را بهت میگفتم . مرد گفت اشکالی ندارد تو هم مث من دروغ بگو
یکی از مستخدمین خلیفه هارون الرشید ماست خورده و مقداری از آن در ریشش ریخته بود.
بهلول از او سوال نمود: چه خوردهای؟
مستخدم برای تمسخر گفت: کبوتر خوردهام.
بهلول جواب داد: قبل از آنکه بگویی من دانسته بودم.
مستخدم پرسید: از کجا میدانستی؟
بهلول گفت: فضلهای بر ریشت نمودار است.
روزی بهلول، پیش خلیفه هارون الرشید نشسته بود. جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند. طبق معمول، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.
خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه میگوید، گویا با تو کار دارد.
بهلول رفت و برگشت و گفت: این حیوان میگوید مرد حسابی حیف از تو نیست با این خرها نشستهای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که خریت آنها در تو اثر کند.
بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی مینمود. شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه را که به همین رنگ است به تو میدهم!
بهلول چون سکههای او را دید دانست که سکههای او از مس است و ارزشی ندارد؛ به آن مرد گفت: به یک شرط قبول مینمایم. اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی.
شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود.
بهلول به او گفت: تو با این خریت فهمیدی سکهای که در دست من است از طلاست چگونه من نفهمم که سکههای تو از مس است؟
روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم
بهلول پای پیاده بر راهی میگذشت.
قاضی شهر او را دید و گفت: شنیدهام الاغت سقط شده و تو را تنها گذاشته است.
بهلول گفت: تو زنده باشی یک موی تو به صد تا الاغ من میارزد.
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد.
به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست.
مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
بهلول جواب داد: دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است.
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.
جملات دندان شکن
در ادامه متن نگاهی بر تک جملههای غیرداستانی دندان شکن در خطاب به عشق و زندگی خواهیم داشت.
زمانی که کنار رودخانه بودم نگاهم به قله کوه بود ، به قله کوه که رسیدم سراپا محو تماشای رود شدم.
اگر می دانستی چه قدر دوستت دارم
هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی
رنگین کمان من!!!
خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید.
بعضی فکر می کنند منصفانه نیست که
خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است
بعضی دیگر خدا را ستایش می کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است
جملات رو کم کنی
تنها کسانی که مارا میرنجانند. عزیزانی هستند که همیشه کوشیده ایم از ما نرنجند.
– یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمی دونی وقتی لبهات بسته اند چقدر خوشکل میشی- اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند
به لوتی میگن اب بده دریا می ده .
به لوتی می گن گل بده گلستان می ده .
به لوتی می گن معرفت . صفا . صمیمیت بده همش شماره تو رو می ده
صد بار قسم خوردم که نام تو رو بر زبان نیاورم .
ولی افسوس قسم هم نام تو بود
برای مردن، افتادن از هیچ ارتفاعی لازم نیست ….. فقط کافیستکه از چشم تو بیافتم
زمانی که مرا ندانسته به دنیا آوردند، پیوسته می گفتند دوست بدار و حالا که دوست دارم می گویند فراموش کن.(آلبر کامو)
محبت مثل سکه می مونه که اگه بیفته تو قلک قلب نمیشه درش آورد اگرم بخوایی درش بیاری باید اون بشکنی
متن سنگین برای آدم پررو
هیچ صیادی از جویی که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد
تنها یک سقوط است که جاذبه زمین مسئول آن نیست فرو افتادن در عشق
اگر پوسیده گردد استخوانم نگردد مهرت از جانم فراموش
غروب شد، خورشید رفت، آفتابگردان به دنبال خورشید میگشت. ناگهان ستاره چشمک زد. آفتابگردان سرش را پایین انداخت، گلها هرگز خیانت نمیکنند
میتونی نگاهم نکنی- اما نمیتونی جلوی چشمای منو بگیری- میتونی بگی دوست ندارم- اما نمیتونی بگی دوسم نداشته باش- میتونی از پیشم بری- اما نمیتونی بگی دنبالم نیا-پس من نگاهت میکنم- دوست دارم- وتا ابد دنبالت میام
عشق چیست؟ 3 ثانیه نگاه، 3 دقیقه خنده، 3 ساعت صفا، 3 روز آشنایی، 3 هفته وفاداری، 3 ماه بیقراری، 3 سال انتظار، 30 سال پشیمانی
بازی عشق این بود که من بشمارم و تو قایم شوی به همان رسم های قدیمی کودکانه (قایم باشک) هنوز نشمرده بودم که رفتی و چنان ناپیداکه برای همیشه بدنبالت سرگردان و آواره شدم لعنت به این بازی بچه گانه لعنت
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
افسوس… آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد… برای آنچه از دست رفته آه میکشیم
میدونی چرا وقتی تو چشمهای کسی نگاه میکنی بیشتر دوستش داری؟ چون خودت رو توش میبینی!!
انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمیزند که خیال میکند دیگران را فریب داده است
اگه یه روز بهت گفتند 1000 نفر دوستت داره،بدون اولیش منم. اگه یه روز بهت گفتند 100 نفر دوستت داره،بدون اولیش منم. اگه یه روز بهت گفتند 10 نفر دوستت داره،بدون اولیش منم. اگه یه روز بهت گفتند 1 نفر دوستت داره،بدون اون یه نفر منم. اگه یه روز بهت گفتند کسی دوستت نداره،بدون من مردم
متن سنگین برای انسان های گستاخ
زندگی نه آنقدر شیرین و مرگ نه آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را به آن بفروشد.
مثل خردمندان فکر کنید اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنید . (ویلیام بولریتس)
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد
زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است
متن های سنگین و دندان شکن
این نوع از متنها میتوانند هر نوع مخاطبی را داشته باشند؛ از عشق و زندگی و رفیق گرفته تا خود بشر. در ادامه نگاهی بر این جملات خواهیم داشت.
اگر کتاب زندگی چاپ دوم می داشت هرگز نمی گذاشتم که اینقدر غلط چاپی داشته باشد
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود
برسنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تیشه و تبر دسته
آنچه کرم ابریشم، تا پایان دنیا میپندارد، در نظر پروانه، اغاز زندگیست
کوچک ترین انسانها کسانی هستند که برای بدست آوردن دیگران ، خود را هم عقیده و هم فکر با او نشان دهند
دنبال نگاهها نرو چون می تونن گولت بزنن. دنبال دارایی نرو چون که افول می کنه . دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی چون با لبخند می شه یه روز تیره رو روشن کرد
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید
دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم
برای هزارمین بار پرسید: تاحالا شده من دلت رو بشکنم؟ منم برای هزارمین بار به دروغ گوفتم: نه. هیچ وقت… تا مبدا دلش بشکنه
نگو بار گران بودیمو رفتیم. نگو نامهربون بودیمو رفتیم. آخه اینها دلیل محکمی نیست. بگو با دیگران بودیم و رفتیم.
زندگی 2 چیز به من آموخت: آرزوی مرگ و مرگ آرزو
دوستی یه حادثه و جدایی قانون است. بیا حادثه آفرین و قانون شکن باشیم
وقتی به دنیا اومدی، تو تنها کسی بودی که گریه میکردی و بقیه می خندیدن. سعی کن یه جوری زندگی کنی که وقتی رفتی، تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن.